احسان محمدی؛ سایت رسمی فدراسیون فوتبال – رویا سقف ندارد، ته ندارد. ما که آرزویمان صعود به جام جهانی 1998 فرانسه بود حالا ته دلمان به بردن آلمان فکر میکردیم. همان آلمانی که پوسترهای یورگن کلینزمن، لوتار ماتیوس، توماس هسلر و حتی اولیور بیرهوفاش در اتاق خیلی همان نصب بود.
4 تیرماه 1377
ایران 0 – 2 آلمان
ما سرمست از پیروزی مقابل آمریکا به دنبال ادامه رویایی بودیم که در آن شناور شده بودیم. 20 سال دوری از جام جهانی، گذر از سد استرالیا، درخشش مقابل یوگسلاوی، پیروزی برابر آمریکا و حالا ایستادن برابر ستارگان آلمان. خواب بودیم یا بیدار؟
جلال طالبی با این ترکیب وارد مسابقه با تیمی شد که چهار امتیاز و تفاضل مثبت ۲ در صدر جدول گروه F قرار داشت.
احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه(۷۰- سیروس دین محمدی)، محمد خاکپور، نادر محمدخانی، مهدی پاشازاده، کریم باقری، حمید استیلی، مهدی مهدویکیا، مهرداد میناوند، خداداد عزیزی و علی دایی
برتی فوکتس کهنهکار لشکر پیرمردهای باتجربهاش را به صف کرد:
آندریاس کوپکه، یورگن کولر، کریستین وورنس، اولاف تون(۴۶- دیتمار هامان)، لوتار ماتئوس، یورگ هاینریش، توماس هلمر، توماس هاسلر(۶۹- اولف کیرستن)، میشائیل تارنت(۷۶- کریستین سیگه)، یورگن کلینزمن و اولیور بیرهوف
ایران در صورت کسب تساوی برابر آلمان و شکست یوگسلاوی برابر آمریکا با اختلاف بیشتر از دو گل، به لطف تفاضل گل بهتر میتوانست اولین بار راهی مرحله یک هشتم نهایی مسابقات جام جهانی شود و حالت دوم نیز پیروزی ایران برابر آلمان بود که در این صورت، تیم ملی بدون توجه به نتیجه بازی یوگسلاوی مقابل آمریکا، راهی مرحله بعد میشد. علیرغم این «اگر و اماها» همیشگی ما به معجزه دل بسته بودیم.
مسابقه با هدایای احمدرضا عابدزاده به یورگن کلینزمن شروع شد. یک قدرشناسی بعد از 8 سال. در جام جهانی 1990 ایتالیا وقتی رودبار و منجیل لرزید، یورگن کلینزمن ستاره آن روزهای ژرمنها با ایرانیان همدردی کرد. هشت سال از آن ماجرا گذشت، درختهای زیتون در رودبار چند بار میوه دادند ولی ما آن همدردی دلگرمکننده را فراموش نکردیم.
خبر نداشتیم که این آخرین بازی کاپیتان احمدرضا عابدزاده است. 32 سال داشت ولی چنان درگیر مصدومیت شد که برای همیشه بازی در تیم ملی را کنار گذاشت. بازی برخلاف انتظارها یکسویه شروع نشد، کریم باقری، مهدی مهدوی کیا و علی دایی به سمت دروازه آلمان چند شلیک داشتند. برای گلزنی کافی نبود اما برای اینکه قلب ما را محکم کنند کفایت میکرد.
نیمه دوم اما زور تجربه به اشتیاق و رویاپردازی رسید. دقیقه 50 توماس هسلر توپی را روی دروازه ایران فرستاد و اولیور بیرهوف در حالیکه عابدزاده و مدافعان او را فقط نگاه میکردند به هوا برخاست و با یک ضربه سر گل اول را به ثمر رساند. هنوز سرگرم آنالیز گل اول بودیم که آلمانها گل دوم را زدند. ضربه والی بیرهوف دور از دستان عابدزاده به تیر نشست و در برگشت، این یورگن کلینزمن بود که با یکی از آن شیرجههای معروف و چرخاندن سر و کمر تور دروازه ما را لرزاند و بعد به سمت دروازه رفت، تور را توی دستهایش گرفت و به شدت تکان داد و فریاد کشید. او به نوعی از زیر فشار انتقادات خودش را نجات داده بود اما ما دلخور شدیم که سوغاتیهایمان را نادیده گرفت و میتوانست موقرانهتر شادی کند!
آلمان به اداره بازی پرداخت و چند حمله ما برای گشودن دروازه آندریاس کوپکه کافی نبود. شکست 2-0 مقابل آلمان بزرگ خیلی غافلگیرکننده نبود گرچه بعدها گفته شد برای بعضی از بازیکنان جام جهانی 98 با پیروزی مقابل آمریکا تمام شده بود و چمدانهایشان را بسته بودند. انگار باور داشتند که زورمان به آلمان و پیرمردهایش نمیرسد. البته که تقابل با همان اسمهای بزرگ و یک بازی پایاپای هم قابل تحسین بود... این پایان ماجراجویی ما در جام جهانی فرانسه بود. نسل طلایی فوتبال ایران سربلند بازی کردند، سرافراز به ایران برگشتند ....